جدول جو
جدول جو

معنی شاه نعمان - جستجوی لغت در جدول جو

شاه نعمان
(نُ)
نام فرزند خواجه حافظ شیرازی است. مؤلف آثار عجم بنقل از تذکرۀ خزانۀ عامره منقول از کتاب مرآت الصفا نویسد: خواجه را پسری بود بنام شاه نعمان که بهندوستان مسافرتی کرد و در ’برهان پور’ درگذشت و در ’اسیر گره’ مدفون گردید. و اگر روایت مرآت الصفا صحیح باشد باید گفت شاه نعمان جوانی بسن رشد رسیده ای بوده است. رجوع به از سعدی تا جامی ص 314 و حافظ شیرین سخن ص 299 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ)
قاتل شهاب الدین محمود و از اقربای وی بود. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 420)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ یِ نُ)
شقایق. اسم نباتی است برگش شبیه به برگ زنبق و منحصر در چهار عدد و گلش مانند شقایق و بزرگتر از آن و بیخش مانند پیاز و بقدر فندقی و طولانی و در چند پردۀ او چیزی شبیه به ابریشم مطبوخ و بسیار نرم و پردۀ بیرون او سیاه و مغزش سفید و شیرین ساقش بقدر چهار انگشت است با تفریح و اسکار و محرّک باه و سرخ کننده رخسار و منوّم و قلیل الحراره و با رطوبت غالبه و نشارۀ او بی غایله و مشهّی و هاضم است و قدر شربتش از یک درهم تا دو درهم است. (تحفۀ حکیم مؤمن ص 227). صاحب آنندراج پس از نقل نیمی از مندرجات تحفه گوید: و از این مستفاد میشود که نبات مذکور غیر شقائق است:
گه فروغش بر زمین چون لالۀ نعمان بود
گه شرارش بر هوا چون دیدۀ عبهر شود.
فرخی.
به سمنزار درون لالۀ نعمان بشنار
چون دواتی بسدین است خراسانی وار.
منوچهری.
شکفته لالۀ نعمان بسان خوب رخساران
به مشک اندرزده دلها به خون، اندرزده سرها.
منوچهری.
به گوش بر شود از کوس نالۀ تندر
به تیغ بردمد از خاک لالۀ نعمان.
مسعودسعد.
در لاله زار لالۀ نعمان سرخ روی
خالی ز مشگ و غالیه بر خد کند همی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه نشان
تصویر شاه نشان
((نِ))
بر تخت رساننده شاه
فرهنگ فارسی معین
آلاله، شقایق، لاله
فرهنگ واژه مترادف متضاد